ad1

گفتگو با متهم به قتل
از زندگیات بگو.
متاهلم، دو پسر ۲ و ۹ ساله دارم. بهعنوان پیمانکار در یک شرکت کار میکردم و بعد دهیار روستای زادگاهمان شدم. فکر نمیکردم یک روز قاتل شوم.
مقتول را میشناختی؟
او عموزاده پدریام بود.
انگیزهات از قتل چه بود؟
قصدم قتل نبود. سر ملک و آب کشاورزی با هم اختلافهایی داشتیم. این اواخر هم برخی زمینهای کشاورزی را تغییر کاربری داده و به منابع طبیعی آسیب رسانده بود. نتوانستم کارهایش را تحمل کنم و تخلفاتش را گزارش دادم تا پای خودم به ناحق به ماجرا کشیده نشود. روز حادثه با خانوادهام سوار خودرو بودیم که مقتول با افراد زیادی به محل آمده و راهمان را سد کردند. پیاده شدم تا به خانوادهام آسیبی وارد نشود. با من درگیر شد. با بیل و چوبدستی به من حملهور شده و کتکم زدند. سعی کردم این دعوا را پایان دهم که نشد. چند روز قبل گوسفند قربانی کرده و چاقویم در خودرو جا مانده بود که آن را برداشته و سمت آنها و عموزادهام دو ضربه پرت کردم که او و بقیه بترسند و بروند و دعوا تمام گردد که نشد و ضربهها به گردنش خورد و جانش را گرفت.
بعداز قتل کجا رفتی؟
چاقو را در خانه یکی از اقوامم پنهان کردم. همسر و بچههایم را به خانه پدر همسرم بردم. خودم به شهر قم رفتم و دو هفتهای در بیمارستان بستری بودم. اقوام و ریشسفیدان را برای جلب رضایت نزد خانواده مقتول فرستادم، اما رضایت ندادند. یک روز که به خانه پدرزنم رفته بودم آنجا بازداشت شدم.
روزنامه جام جم
منبع